جدول جو
جدول جو

معنی نظم پذیر - جستجوی لغت در جدول جو

نظم پذیر
(فَ)
نظم بردار. که ترتیب و سامان پذیرد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رِ)
که سامان گیرد. که مستعد نظم و ترتیب است. نظام پذیرنده
لغت نامه دهخدا
(گُهْ دَ / دِ)
که پذیرای رقم شود. که قبول رقم کند. که قابلیت رقم پذیری دارد. رجوع به رقم در معانی متداول در فارسی شود، قابل تحریر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ پَ)
عمل نظام پذیر:
نظمی است مر نظام پذیری را
گر خوانده ای در اول موسیقار.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مدعی. ادعاکننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
که تصویر بر آن به آسانی نقش بندد. کنایه از کسی که کاری یا سخنی در او اثر گذارد:
موم از سر نرمی است چنان نقش پذیر.
؟
لغت نامه دهخدا
منقول. که قابل انتقال و جابه جا کردن است
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ)
قابل ارتجاع. (یادداشت بخط مؤلف) :
کمان تا فزونتر بود خم پذیر
فزون باشدش سختی زخم تیر.
اسدی.
پایم چو دو لام خم پذیر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسخ پذیر
تصویر نسخ پذیر
زدایش پذیر هیچش پذیر آنچه که بطلان وزوال آن ممکن باشد
فرهنگ لغت هوشیار
اثرپذیر، متاثر، منقوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد